شعر در مورد اسم فرزانه
شعر در مورد اسم فرزانه,شعر درباره اسم فرزانه,شعر در مورد نام فرزانه,شعر درباره اسم فرزانه,شعر در مورد اسم فرزانه,شعر در مورد نام فرزانه,شعر با اسم فرزانه,شعر برای اسم فرزانه,شعر با کلمه فرزانه,شعر با نام فرزانه,شعری با کلمه فرزانه,شعر اسم فرزانه,شعر به اسم فرزانه,شعر درمورد اسم فرزانه
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم فرزانه برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
با وحشت دیوانه بخندیم و نهانی
در فاجعه حکمت فرزانه بگرییم
شعر در مورد اسم فرزانه
آنچه فرزانه به آزادی و زنهار، نگفت
من دیوانه به زنجیر و به زندان گویم
شعر درباره اسم فرزانه
می کند روشن نظر بستن دل فرزانه را
چشم روزن می کند تاریک این غمخانه را
شعر در مورد نام فرزانه
اشک پیش مردم فرزانه می ریزیم ما
در زمین شور دایم دانه می ریزیم ما
شعر درباره اسم فرزانه
خار در پیراهن فرزانه می ریزیم ما
گل به دامن بر سر دیوانه می ریزیم ما
شعر در مورد اسم فرزانه
عقل را دیوانه می دانیم ما
عشق را فرزانه می دانیم ما
شعر در مورد نام فرزانه
معنی توفیق غیر از همت مردانه چیست؟
انتظار خضر بردن ای دل فرزانه چیست؟
شعر با اسم فرزانه
رزق نادانان بود صائب شرابی بی غمی
در بساط مردم فرزانه جز خمیازه نیست
شعر برای اسم فرزانه
ز باده حالت فرزانه می توان دانست
حریف را به دو پیمانه می توان دانست
شعر با کلمه فرزانه
داد دیدست ازو به هیچ سبب
هیچ فرزانه؟ تا تو بینی داد
شعر با نام فرزانه
بفروش بمی خواجو خود را که درین معنی
جز پیر مغان کس را فرزانه نمی بینم
شعری با کلمه فرزانه
بگو ای پیر فرزانه که شاگردان میخانه
برون آرند خواجو را بدوش از کوی خماران
شعر اسم فرزانه
گر مرید صورتی در صومعه زنار بند
ور مرائی نیستی در میکده فرزانه باش
شعر به اسم فرزانه
چو ساقی در شراب آمد، به نوشانوش در مجلس
به نافرزانگی گفتند کاول مرد فرزانه
شعر درمورد اسم فرزانه
فرزانه رضای نفس رعنا نکند
تا خیره نگردد و تمنا نکند
شعر در مورد اسم فرزانه
در پله دیوانگی فرش است سنگ کودکان
مرد ملامت نیستی فرزانه شو فرزانه شو
شعر درباره اسم فرزانه
در خرد طفل دوروزه نهد
آنچ نباشد دل فرزانه را
شعر در مورد نام فرزانه
تا کی دوشاخه چون رخی تا کی چو بیذق کم تکی
تا کی چو فرزین کژ روی فرزانه شو فرزانه شو
شعر درباره اسم فرزانه
حال عالم سر بسر پرسیدم از فرزانه ای گفت:
یا خاکیست یا بادیست یا افسانه ای
شعر در مورد اسم فرزانه
عاقبت گشت دروغ آنچه گمان می بردند
که چو خسرو نبود عاقل و فرزانه دگر
شعر در مورد نام فرزانه
خسرو به عشوه تو زبون گشت عاقبت
خود را اگر چه عاقل و فرزانه ساخته
شعر با اسم فرزانه
دریا گهر فروشست از آرمیدن موج
گر آرزو بمیرد فرزانه را عروسیست
شعر برای اسم فرزانه
در کعبه و بتخانه ز گفتار دلاویز
هر جا که رود صائب فرزانه بزرگ است
شعر با کلمه فرزانه
دل در نظر مردم فرزانه بزرگ است
طفلان چه شناسند که دیوانه بزرگ است
شعر با نام فرزانه
ناصح بیدرد صائب هرزه می سوزد نفس
می شود فرزانه مجنون مشک اگر خون می شود
شعری با کلمه فرزانه
سر دیوانگی داری درین محفل اگر صائب
به یک سیلی فلک دیوانه را فرزانه می سازد
شعر اسم فرزانه
نلرزد بیجگر از تیغ لنگردار چندانی
که از قرب گرانجانان دل فرزانه می لرزد
شعر به اسم فرزانه
کجا داغ جنون را قدر هر فرزانه می داند؟
سمندر نشأه این آتشین پیمانه می داند
شعر درمورد اسم فرزانه
مهیای سفر شو چون قد از پیری دو تا گردد
ته دیوار مایل مردم فرزانه ننشیند
شعر در مورد اسم فرزانه
در سر زلف تو مجنون دل فرزانه شود
هرکه پیوست به این سلسله دیوانه شود
شعر درباره اسم فرزانه
صائب حضور اگر طلبی ترک عقل کن
کاین در به روی مردم فرزانه بسته اند
شعر در مورد نام فرزانه
می کشد ناموس عالم هر که عاقل می شود
ازخطای جاهلان فرزانه لرزد بیشتر
شعر درباره اسم فرزانه
الفت خلق عذاب دل فرزانه شمر
هرکه بیگانه شود معنی بیگانه شمر
شعر در مورد اسم فرزانه
عشق گرد دل فرزانه نگردد هرگز
خانه دیو، پریخانه نگردد هرگز
شعر در مورد نام فرزانه
حسن از آینه تار گریزد صائب
عشق در خاطر فرزانه نگیرد آرام
شعر با اسم فرزانه
آنقدر عقل نداریم که فرزانه شویم
آنقدر شور نداریم که دیوانه شویم
شعر برای اسم فرزانه
داغی ز عشق بر دل فرزانه سوختیم
قندیل کعبه را به صنمخانه سوختیم
شعر با کلمه فرزانه
خود را به نشائه ای برسان، ورنه عنقریب
رفته است نوبهار و تو فرزانه مانده ای
شعر با نام فرزانه
گرچه عراقی، از عشق، فرزانه جهان شد
آنجا که این حدیث است افسانه ای چه سنجد؟
شعری با کلمه فرزانه
ز ما ای ناصح فرزانه بگذر
که با پیمانه پیمان است ما را
شعر اسم فرزانه
گر گریزد عاشق از زاهد عجب نبود، که نیست
الفتی با یکدگر دیوانه و فرزانه را
شعر به اسم فرزانه
اهل نظر از زلف تو خواهند کمندی
تا دست عدوی شه فرزانه ببندند
شعر درمورد اسم فرزانه
یا که در ظاهر فروغی ذکر درویشی مکن
یا که در باطن مرید خسرو فرزانه باش
شعر در مورد اسم فرزانه
زاده عبدالله فرزانه فروغی که به بحر
گوید اندوخته طبع گوهر زای منی
شعر درباره اسم فرزانه
از نفسها ناله زنجیر می آید بگوش
در جنون آباد هستی هیچکس فرزانه نیست
شعر در مورد نام فرزانه
وضع دنیا هیچ بر دیوانه تأثیری نکرد
بیشتر این برق عبرت خرمن فرزانه سوخت
شعر درباره اسم فرزانه
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین
شعر در مورد اسم فرزانه
نیم دلی را به چه آرد که او
پست کند صد دل فرزانه را
شعر در مورد نام فرزانه
شمس تبریزی که مر هر ذره را
روشن و فرزانه کردی عاقبت
شعر با اسم فرزانه
چو مست روی توام ای حکیم فرزانه
به من نگر تو بدان چشم های مستانه
شعر برای اسم فرزانه
یک عشرتی افراشتی صد تخم فتنه کاشتی
در شهر ما نگذاشتی یک عاقلی فرزانه ای
شعر با کلمه فرزانه
سر بر در خمخانه زد آن سگ فرزانه
چون دید در آن درگه شکر و شکرافزایی
ّ
شعر با نام فرزانه
پیش تختش پیرمردی پای کوبان مست وار
لیک او دریای علمی حاکمی فرزانه ای
شعری با کلمه فرزانه
هین خمش کن کژ مرو فرزین نه ای
کی چو فرزین کژ رود فرزانه ای
شعر اسم فرزانه
فرزانه عشق را تو دیوانه مگو
همخرقه روح را بیگانه مگو
شعر به اسم فرزانه
گو حرمت خود، ناصح فرزانه نگه دار
خود را ز زبان من دیوانه نگه دار
شعر درمورد اسم فرزانه
دو بهادر، دو مرد مردانه
دو دلیر و دو شیر فرزانه
شعر در مورد اسم فرزانه
صوفی مجلس که دی جام و قدح می شکست
باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد
شعر درباره اسم فرزانه
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
شعر در مورد نام فرزانه
گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم
شعر درباره اسم فرزانه
المنه لله که چو ما بی دل و دین بود
آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم
شعر در مورد اسم فرزانه
فرزانه درآید به پری خانه مقصود
هرکس که در این بادیه دیوانه عشق است
شعر در مورد نام فرزانه
صد شمع سوختم که خرد بیش بردمد
پنداشتم که دیده فرزانه روشنست
شعر با اسم فرزانه
ز صورت بلبل اندر بوستان فرزانه میگرید
جنون مست از نوای جغد در ویرانه میگرید
شعر برای اسم فرزانه
بجو فرزانه عرفی که گوید حالت عشقت
که ما دیوانگان هرزه گرد عالم اوئیم
شعر با کلمه فرزانه
به شوخی عقل فرزانه، چو ره برد اندر آن خانه
به جای رطل و پیمانه، سرش زیر قدم کردی
شعر با نام فرزانه
آن شوخ جانان آشنا سوزد دل بیگانه هم
صبر از من دیوانه برد آرام صد فرزانه هم
شعری با کلمه فرزانه
هست خاص و عام نی نزدیک هر فرزانه ای
دانه دام هوا جز جام جان انجام نیست
شعر اسم فرزانه
فرزانه داورا؛ نفسی گوش کن ز لطف
تا بشمرد رهی که چها کرد روزگار
شعر به اسم فرزانه
ابله ومست وخرد پیشه وهشیار یکیست
مصلحت دان طلبی روسوی فرزانه مست
شعر درمورد اسم فرزانه
دل نشد فرزانه وعقل از فسون دلگیر شد
بر جنون افزودمش تا قابل زنجیر شد
شعر در مورد اسم فرزانه
در ره سودای او فرزانه در خون میرود
آشنا بر برگ گل بیگانه در خون میرود