در همین حسرت که یک شب راکنارت مانده ام
در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام
سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز
از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام . . .
کوه نیستی ، اما صدایت که می زنم
شعر و شور و عشق به من باز می گردد . . .
پر از شور و سراسر مهربانی ست
کمی سبز و کمی هم آسمانی ست
شده متن تمامی خبرها
دو چشمت سومین جنگ جهانی ست !
برای دوست داشتنت
از من دلیل می خواهند نازنین
چشمانت را قرض می دهی !؟
ای سبزترین خاطره در باغ وجودم
دیشب به حضورت غزلی ناب سرودم
گفتند که چه داری از این هستی دنیا ؟
گفتم که رفیقی هست همه بود و نبودم . . .
خیلی دور هم که بروی نقطه نمیشوی
سه نقطه میشوی در شعرهایم !
یاد چشمهایت ، هنوز هم آتشم می زند
چه حقیرست این زمستان ، با تمام سرمایش . . .